موج بیداری ملتهاي خاورمیانه و شمال آفریقا در مدت زمان نسبتاً کوتاهی فراگیر شد و طنین ضرباهنگ شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» مرزهای جغرافیایی را یکی پس از دیگری درنوردید و حاکمیتها را با خیزش غافلگیرکننده و ناگهانی اراده ملتها دست به گریبان نمود.
تا به امروز این قیامهای فرخنده دو سرنوشت عمده را تجربه کردهاند: تحقق اهداف اولیه و سقوط دیکتاتور در تونس و مصر از یکسو و مواجهه و سرکوب شدید در لیبی، یمن، بحرین و سوریه که با درجات متفاوتی از سوی حکام اقتدارگرا پیگیری میشود. البته در این میان فرمانروای نظامی لیبی، با قساوت مثالزدنی نیروهای تحت امرش، گوی سبقت را در سیراب نمودن عطش خون و عطش قدرت از دیگر زمامداران ربوده است. تغییرات روبنایی در ساخت قدرت همراه با برخورد قهرآمیز ملایمتر در پادشاهی اردن و سلطاننشین عمان هم در دسته دوم قابل طبقهبندی است.
در کنار ویژگیهای ذاتی هر یک از کشورهای فوق و تفاوتهای بعضاً بارزی که در میزان فاصله با فرایندهای ملتسازی و دولتسازی دارند، وجوه اشتراکی را میتوان در موارد یادشده جستجو نمود. ارتقای سطح آگاهی شهروندان و شکستهشدن انحصار اطلاعات و سهولت دسترسی به رسانههای نوین دركنار امكان تشکیل شبکههای اجتماعی در دنیای مجازی، فقدان یا محدودیت شدید آزادیهای فردی و اجتماعی و بالاخره نادیدهگرفتهشدن کرامت انسانی شهروندان توسط حاکمیتهای غيرمردمي و غالباً مادام العمر از اهم این اشتراکات به شمار میروند. در کنار اینها، در غالب موارد یاد شده، سیاستهای اقتصادی ناکارآمد و فساد مالی و اداری در سطوح فوقانی مدیریت منجر به انباشت ثروت در کنار قدرت در دست اقلیت فاقد پایگاه مردمی و در مقابل، گسترش فقر و درماندگی در لایههای مختلف اجتماعی شده است.
از دیگرسو، غالب این حکومتها به منظور تثبیت قدرت و جایگاه خود، رویهای ذلتبار و دنبالهرو را در تعامل با قدرتهای منطقهای و جهانی در پیش گرفته و حس کرامت انسانی شهروندان را بیش از پیش مخدوش نمودهاند. علاوه بر همه اينها، در سوریه و بحرین، تفاوتهای هویتی و اعتراض به تبعیض نیز برجستگی ویژهای دارد.
تراکم مطالبات مردمی و فقدان مکانیسمهای کارآمد برای بازتاباندن و پیگیری خواستههای شهروندان، زمینهساز تشدید التهاب شده است. پارلمانهای عمدتاً تشریفاتی، که به جای نمایندگان واقعی ملت به وکیلالدولهها واگذار شدهاند و مطبوعات و رسانههای به شدت محدود و غالباً مجیزهگو، این کشورها را به مثابهی انبار باروتی آماده انفجار کرده بود و سرانجام ساعت صفر برای طواغیت فرا رسید.
در این وضعیت یادآوری موارد زیر ضروری به نظر میرسد:
1.صدای ملتها باید به موقع شنیده شود. هرگونه تجاهل نسبت به مطالبات واقعی ملت هزینههای غیرقابل جبرانی را به دنبال خواهد داشت.
2.غالب جنبشهای مورد بحث، توسط گروهی از جوانان مدیریت میشوند و شعارهای مدنی، تفوق قابل ملاحظهای بر گزارههای ایدئولوژیک دارند. این ویژگی میتواند بشارتدهنده عبور انسان شرقی، از تعلقات تعصبآمیز حول محور کاریزمای اشخاص و یا سلطه حزب واحد و نزدیک شدن به رویکردهای مدنی در حوزه عمل اجتماعی باشد؛ به طوری که وفاداری به اصل عدم خشونت-جز در گزینه لیبی که دفاع مسلحانه اجتناب ناپذیر شده است-در بقیه موارد پاس داشته میشود.
3.تحقق تغييرات زيربنايي و وقوع انقلاب، همواره در معرض آفت خطرناك بازتوليد استبداد قرار دارد. اين نكته در كشورهايي كه بعد هويتي مطالبات برجستگي ويژه دارد، اهميت مضاعف مييابد. اين نگراني كه چرخش قدرت ممكن است باعث حاكميت مطلق اكثريت و ناديده گرفتن حقوق اقليت شود، يك نگراني واقعي است. هويت قومي ومذهبي شهروندان اقليت و حقوق مترتب بر آن در حوزه مشاركت سياسي، رسانه، آموزش وپرورش و...، نبايد ذيل عنوان حاكميت اكثريت زير پا گذاشته شود؛ امري كه هماكنون در منطقه و جهان قربانيان فراواني دارد.
4.... وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ(رعد/31)
خشم ملتها ميتواند مصداق "قارعه"اي باشد كه در آيه شريفه فوق، وعده آن به مثابه يك سنت الهي داده شده است. طبيعتا مراد بحث ما در اينجا كفر در مقابل ايمان از منظر كلامي نيست؛ بلكه تأكيد بر وعده خداوند در مقابل كساني است كه قوانين هستي و نظام تشريع الهي را زير پا ميگذارند و بيترديد دستدرازي به حق حيات معترضان بيدفاع از خطيرترين مصاديق اين اهمالهاست.
جماعت دعوت واصلاح ايران ضمن اداي احترام به همه شهيدان راه آزادي و كرامت انساني، از پيشگاه خداوند قادر متعال مسألت مينمايد، همه ملتهاي تحت ستم را در سراسر گيتي از سلطه مستكبران برهاند و حيات كريمانه توأم با معنويت، عقلانيت و رواداري را به همه ما عنايت فرمايد.
جماعت دعوت و اصلاح ايران
3/2/1390
نظرات